ذکاة

 

ذکاة

 

ذکاة رکن جهارم اسلام است و بالای هر مسلمان عاقل، بالغ، آزاد که مالک نصاب کلی کامل باشد و يک سال بالای مالش ګذشته شده باشد فرض است، منکر ان کافرو تارک ان ګناهګار است خداوند در کلام شريـفش ميفرمايد: وَاَقِيْمُوْ الصَلَا ةَ وَ اَتُوْ ذَکَاةَ  قايم نمائيد نماز را و بدهيدذکاة را رسول اکرم صلی الله عليه وسلم ميفرمايد: برای هرکسيکه خداوند متعال مال داده است اګر ذکاة انرا ندهد همان مال در روز قيامت چنين مار ميګردد که بسيار زهردار  ميباشد واز ګردنش ميپيچد به هردو لب اورا ميګزد و برايش ميګويد من مال و خزانه تو هستم که به اين ترتيب برايت جزا ميدهم. 

کسيکه صاحب دوصد درهم نقره ويا بيست مثقال طلا باشد و يا معادل قيمت ان پول رايج ويا مال داشته باشد برای ان نصاب کامل ګفته ميشود که اين اصطلاح در ذکاة زياد تکرار ميشود.

هر ماليکه نصاب را تـکميل نمايدو بعد از تکميلی نصاب بر همان مال يکسال هجری قمری بګذرد(سال شمسی اعتبار ندارد) ذکاة همان مال بايد داده شود. 

اګر کسی قرضدار باشد مګر همه مال او از قرض موصوف اضافه نباشد به ان ذکاة نميباشد اما اګر همه مال او از قرضش اضافه بود و مال اضافه او نصاب را تکميل مينمود درينصورت به مال اضافه او ذکاة ميباشد، اګر اموال تجارتی نصاب راتکميل نمايد دادن ذکاة ان لازم است، به جای بود باش(خانه)، لباس بدن، به اسباب خانه، به وسايل سواری، خدمتګار، و صلاحيکه از ان استـفاده ميشود ذکاة نميباشد. هر ماليکه نصاب را تکميل نموده باشد اګر عوضش قيمت ان داده شود هم جائيـز است.   

اګر بر مال کسی ذکاة واجب شد و همان مال ضايع ګرديد ذکاة همين مال او نيست و اګر يک حصه ان ضايع شده باشد و مال متباقی از نصاب زياد بود ذکاة ان واجب است و اګر خودش قصداً مال را ضايع نمايد نيـز ذکاة ان را بايد بدهدو واجب است. 

در ذکاة حيوانات اهلی سايمه ضروری ميباشد و سايمه به حيواناتی ګفته ميشود که در سهرا بچرد مثل شتر، ګاو ، ګوسفند وغيره که در سال زياد تر در سهرا ميچرد و خوراک خود را از انجا تهيه ميکند اګر نصف سال و يا از ان زيادتر خوراک انرا مالک ان بدهد پس ذکاة ندارد و همچنين اګر همين حيوانات به خاطر ګوشت يا سواری نکهداری شود به انها سايمه ګفته نميشود وذکاة ندارد. در اهلی بودن حيوانات مادر ان ضروری است اګر مادر حيوان اهلی بود چوچه ان نيـز اهلی و اګر نبـود پس چوچه ان نيـز اهلی نميباشد.اګر حيوان سايمه باشد و مالکش آنرا به خاطر تجارت به فروش بګذارد ويا بـفروشد از همان سال ذکاة ندارد مګر از وقت بيع که يکسال ان تکميل شد ذکاة از قيمت ان بايد تاديه ګردد. به بره، بزغاله، ګوساله و حيواناتيکه وقف شده باشد ذکاة نيست.

ذکاةګوسفند: ګوسفند، ميش، بـز نر و ماده اګر دمب داشته باشد يا نداشته باشد در ذکاة يکسان اند، اين حيوانات که سايمه باشد و تعداد ان به چهل برسد و عمرش از يکسال کم نباشد يک متوسط ان بايد ذکاة داده شود، اګر در مقابل يک ګوسفند يک ګوسفند کلان ذکاة داده شود و از فـقير تـفاوت ان اخذ ګردد ويا ګوسفند لاغر بدهد و در مقابل تفاوت ان نيـز بدهد فرق نميکند، از چهل تا يکصد وبيست همين حکم است از يکصد و بيست ويک الی دوصد وبيست دو ګوسفند و از دوصدوبيست ويک الی سه صد سه ګوسفند و به هر صد اضافه شدن يک ګوسفند افزود مکيګردد. 

ذکاة شتـر:  شتر نر و ماده در حساب يکی است، وقتيکه شتر ها سايمه(در سهرا بچرد) و تعداد ان پنج شود يک ګوسفند، به ده دو ګوسفند به پانزده سه ګوسفند به بيست چهار ګوسفند و به بيست و پنج يک شتر ماده که يکساله باشد و به سال دوم پای مانده باشد ذکاة داده ميشود تا سی وپنج به سی وشش تا چهل و پنج يک شتر ماده دو ساله که به سال سوم پای مانده باشد و از چهل وشش الی شصت يک شتر ماده سه ساله از شصت ويک الی هفتاد و پنج يک ماده شتر چهار ساله و از هتاد وشش الی نود  دو شتر ماده دو ساله و از نود ويک الی تا يکصد وبيست دو شتر ماده سه ساله ذکاة دارد، بعد از يکصد وبيست به هر پنج شتر يک ګوسفند افـزود ميشود و به طريقه بالا دوام داده ميشود تا که تعداد ان به يکصد و جهل وپنج برسد که درينصورت دو شتر چهار ساله و ديګر يک شتر يکساله که به سال دوم پای مانده باشد ذکاة داده شود، به يکصد وپنجاه سه شتر ماده چهار ساله ذکاةداده ميشود، به هر انداز ه که تعداد زياد ميشود به طريقه ذکر شده حساب برايش ضرور ميباشد، در ذکاة شتر ماده داده ميشود و اګر قيمت شتر ماده و نر يکسان باشد فرق نميکند که شتر ماده يا نر داده شود.   

ذکاة ګاو: وقتيکه تعداد ګاو سی شود و يکسال از عمرش ګذشته و سايمه(در سهرابچرد) باشد يک ګوساله که يکساله شده باشد ذکاة دارد و اګر تعداد ان از سی کم باشد ذکاة ندارد، اګر تعداد ان چهل شود يک ګوساله دو ساله ذکاة دارد بر شصت دو دوساله ګوساله بر هفتاد يک سه ساله و يک دوساله بر هشتاد دو سه ساله ذکاة ميشود، به همين تر تيب به از دياد هر ده ګاو دو ساله و سه ساله زياد ميګردد، در حساب ګاو نر و ماده يکی ميباشدو فرق نميکند. 

ذکاة طلاو نقره: اګر مقدار طلا بيست مثقال(هشتادوپنج ګرام) و يا از ان کم باشد ذکاة ندارد اما اګر از ان زياد باشد  ويکسال از بودنش ګذشته باشد پس نيم مثقال ذکاة ان ميشود ( طلا اګر زيورات ، سکه، ظرف ويا ديګر چيز باشد در يک حساب است همچنين يک مثقال معادل بيست قيراط است) و قتيکه مقدار طلا بيست وچهار مثقال شد ذکاة ان دو قيراط زياد ميشود به همين ترتيب به از دياد مقدار هرچهار مثقال ذکاة نيـز دو دو قيراط زياد ميشود.

به دوصد درهم(يکصد و چهل مثقال) نقره(زرسفيد) پنج درهم(سه ونيم مثقال) نقره ذکاة ميشود، و به ازدياد مقدار هر چهل درهم ذکاة ان نيـز يک درهم زياد ميشود.

اګر با طلا يا نقره فلزی ديګری مخلوط باشد اګر مقدار طلا در ان زياد باشد به حساب طلا يا نقره است و اګر مقدار فلز در ان زياد باشد به حساب فلز است و ذکاة ندارد و از جمله اسباب ميشود.

پول نقد اګر در بانک هم باشد وقتيکه نصاب طلا يا نقره را تکميل نمايد ذکاة ان ضرور است.

اګر کسی پانزده مثقال طلا و چند مثقال نقره داشته باشد که قيمت نقره ان به پنج مثقال طلا برسد هردو باهم جمع شده يعنی ذکاة بيست مثقال طلا بايد داده شود، به اجناس تجارتی نيـز وقتيکه قيمت ان نصاب طلا يا نقره را تکميل نمايد ذکاة لازم است يعنی اينکه پول، طلا، نقره و اجناس تجارتی همه از جمله دارائی است و دادن ذکاة ان ضرور است. همچنين به غله و ميوه هم اګر به اب جاری ابياری شوذ ‌کاة ان عشر( حصه دهم) بايد داده شود، و اګر به پول يا دوله ويا توسط حيوانات و واتر پمپ ابياری شود درينصورت ذکاة ان نصف يعنی حصه بيستم ميباشد.

ذکاة بايد به مسلمانيکه مسکين، فقير، عاملين ذکاة، مولفة القلوب، غلام، قرضدار، فی سبـيـل الله و مسافر باشد داده شود، مسکين کسانی اند که هيچ چيـز نداشته باشد، فقير اشخاصی اند که کم مال داشته باشد اما نصاب را تکميل کرده نتواند، عاملين ذکاة اشخاصی اند که انها برای جمع اوری ذکاة توظيف شده باشد و به جمع اوری مصروف ميباشد و به اندازه کار انها از طرف اشخاص مسئول برايش داده ميشود، مولفة القلوب کسانی اند که اصلاً انها سرکردګان قومی ميباشد که اګر برای انها ذکاة داده شود در دل انها الفت پيدا شده و به يکجا شدن انها قوم انها نيـز به اسلام مشرف ميشود، غلام عبارت از اشخاص زر خريد ميباشد که بادارش انرا خريده باشد، قرضدار کسانی اند که اموالش قرضش را تکميل کرده نتواند، فی سبـيـل الله کسانی اند که به خاطر جهاد برامده باشد و از قبيله خود جدا شده باشد و برای نفقه ضرورت داشته باشد،  مسافر کسانی اند که در سفر ميباشد و برای سفر خرچ ان خلاص شده باشد اګر در خانه خود غنی هم باشد.   

ذکاة دهنده ميتواند که ذکاة خودرا به يکی يا چند تااز اشخاص فوق بدهد،  اګر کسی از مال ذکاة تکفين کدام مرده رانمود ويا در ساختمان شاه راه يا اماکن مقدسه و يا در تاديه معاشات مصرف نمود اين ذکاة انها نميشود، به اقربا مثل پدر، مادر، پدر کلان، مادر کلان، اولاد و نواسه ذکاة نميشود، مګر به خواهران، برادران، کاکا، خاله، عمه، ماما و اولاد های انها ذکاة ميشود و ثواب هم دارد، در وقت ذکاة دادن برای ذکاة دهنده نيت موهم است اګر اخذ کننده بفهمد يا نفهمد موهم نيست مګر به ذکاة دهنده لازم است که به شخص مستحق تاديه نمايد،  به اعضا فاميل  بنی هاشم ((اشخاصيکه ازخاندان حضرت علی کرم الله وجه، حضرت عباس رضی الله تعلی عنه، جعفر رضی الله تعلی عنه، عقيل رضی الله تعلی عنه، حارث بن عبدالمطلب رضی الله تعلی عنه باشد)) ذکاة دادن روا نيست، اګر کسی سهواً ذکاة را به کدام غنی داد و بعداً برايش معلوم ګرديد که انشخص مستحق نبود ذکاة ميشود، ذکاة در جائی داده شود که در ان زنده ګی مينمايد و به ديګر شهر و يا مکان ارسال ننمايد مګر برای اقارب ميتواند.  

خداوند متعال برای همه ما توفيق عطا فرمايد. 

نــيـــــــــــــــــــــــــــــــاز مــــــــــــــحــــــــــــــــــــــمـــــــــد نـيــــــــــــــاز

 

 

بیان دیدگاه